مقاله زیر یکی از مقالات پذیرفته شده در سومین کنگره عرس بیدل دهلوی است که در بخش پنل های تخصصی این کنگره توسط خانم ربابه یزدان نژاد ارایه شد.
بررسی تطبیقی افکار فلسفی بیدل دهلوی و افلاطون
ربابه یزدان نژاد
کارشناسی ارشد ادبیات تطبیقی
دانشگاه شهید باهنر کرمان
چکیده:
سبک هندی با داشتن مشخصهی تأکید بر ایجاد مضامین بکر و مفهوم سازی با هر پدیده و عنصری، دست شاعران و نویسندگان این سبک را برای بیان مفاهیم باز گذاشته است؛ تا آنجا که حتی مفاهیم فلسفی و تعقلی جایگاهی در کلام گویندگان آن یافته است.
عبدالقادر بیدل دهلوی شاعر قرن یازدهم سبک هندی، یکی از این چهرههاست که اشعار او مملو ازترکیبات تازه و بدیع، همراه با ساخت مضامین جدید در قالبی نو به مسائل است. در این رابطه مباحث هستی شناسی بیدل بیشتر مورد توجه است. این مباحث هستی شناسانه از عمقی شگرف برخوردار است. مهمترین و برجستهترین شاعر مضمونپرداز سبک هندی دارای اندیشههایی است که با بسیاری از آموزههای نوین فلسفی برابری میکند و در بسیاری از مواقع از این نگرهها برتر و بالاتر است. عالم مثل در فلسفهی افلاطون، مهمترین و مشخصترین وجه معرفتی فلسفی به حساب میآید. در فلسفهی یونانی معرفت شناسی و هستی شناسی ارتباطی مستقیم با یکدیگر دارد و شناخت حسی اعتبار چندانی ندارد و به نوعی فاقد اصالت است.
با نزدیک شدن به عوالم بالاتر و عالم مثل، به شناختی عمیق و درست از نگارههای فلسیفی میرسیم. چنین رویکردی در شعر بیدل دیده میشود. بیدل در اشعار خود، بر آن است تا در شناخت با عبور از عوامل صوری و ظاهری به ژرفا و کنه معانی برسد. به این ترتیب اکتفا نکردن به معرفت شناسی حسی و ظواهر، به شباهت بین نگرش بیدل دهلوی و افلاطون میانجامد.
در این مقاله سعی بر آن است تا با بررسی تطبیقی نگاه فلسفی بیدل دهلوی و افلاطون به مسئلهی شناخت و درک مفاهیم از طریق درک معرفتی پرداخته شود. روش نگارش مقاله بر پایهی مکتب فرانسوی ادبیات تطبیقی و مطالعهی کتابخانهای و سندکاوی تنظیم گردیده است.
کلیدواژه: سبک هندی، بیدل دهلوی، افلاطون، مباحث هستی شناسی، عالم مثل، بررسی تطبیقی.