مقاله با عنوان “سبک هندی و بازتاب آن در شعر ترکی عثمانی “

مقاله با عنوان “سبک هندی و بازتاب آن در شعر ترکی عثمانی “

مقاله ای با عنوان “سبک هندی و بازتاب آن در شعر ترکی عثمانی ” که در سومین کنگره ی بین المللی عرس بیدل توسط تورقای شفق ارایه شد.

 

سبک هندی و بازتاب آن در شعر ترکی عثمانی

تورقای شفق

چکیده

این مقاله از سه بخش تشکیل شده است. در بخش اول بطور خلاصه درباره پیدایش ادبیات ترکی و پیشینه تاریخی روابط ادبیات فارسی و ترکی پرداخته شده است.

در بخش دوم تاثیر شاعران سبک هندی بر شاعران عثمانی مورد بررسی قرار گرفته است. در بخش سوم تاثیر شوکت بخارایی بر شعر شاعران ترکی عثمانی در قرن 18 میلادی بررسی شده است.

در مقاله نیز اشاره شده است که سبک هندی در قلمروی عثمانی طرفدار بسیار پیدا کرده است. بین شاعران سبک هندی در قرن 17 م. تاثیرگزارترین شاعر عرفی شیرازی و در قرن 18 م. شوکت بخارایی است.

کلید واژه ها: شعر عثمانی، شعر فارسی، سبک هندی، ادبیات تطبیقی، عرفی شیرازی، شوکت بخارایی

درآمد

یکی از شیوه های پژوهش ادبی که در اواخر قرن 19 در اروپا به وجود آمده است ادبیات تطبیقی است.  ادبیات تطبیقی شاخه است از نقد ادبی که بررسی و تحلیل تاثیر شاعر یا نویسنده یا مکتب ادبی یک ملت بر شاعر یا نوییسنده یا مکتب ادبی ملتی دیگر است. ادبیات تطبیقی یک نوع دادوستد فرهنگی محسوب می شود. وقتی فرهنگ ها بر هم تاثیر می گذارند، ادبیات نیز مانند عناصر دیگری فرهنگی تاثیر می گذارد و تاثیر می پزیرد.

دکتر کفافی در کتاب ادبیات تطبیقی چنین می نویسد: “ادبیات تطبیقی به مقایسهء یک اثر ادبی در یکی از زبانها با اثری مشابه در یک زبان دیگر اهتمام می ورزد. همچنین مکاتب هنری ای که در هنرهای مختلف و ادبیات متعدد شایع است، تنها در ادبیات بررسی می شود.[1]

پژوهشگر ادبیات تطبیقی باید دو اثری که با زبانهای مختلف نوشته شده است، طرفهای مشابه، مشترک و متفاوت را بررسی کند و درباره ولایل تفاوتها نظر بدهد.[2]   موضوع ادبیات تطبیقی می تواند هم ملی باشد و هم بین المللی. محقق می تواند درباره باثیر شعرای کلاسیک مانند حافظ و سعدی و فردوسی بر شاعران معاصر بررسی کند، و هم شاعر یک ملت را بر یک ملت دیگر مثلا باثیر ساقی نامه حافظ بر ساقی نامه فصولی بغدادی بررسی کند.[3]

پیدایش شعر ترکی

ترک ها که دو قرن بعد از ایرانی ها دین اسلام را پزیرفته اند و به خاظر اینکه قبل از اعراب با ایرانیان روبرو شده اند  اسلام را نیز از طریق ایرانی ها آموخته اند. دلیل این امر در واژه و اصطلاحات دینی و ادبی به خوبی دیده می شود. در زبان ترکی برای صلات نماز، برای روزه اوروچ که ریشه اش روزه می باشد و برای وضو واژه ی آبدست …استفاده می شود. ترک های که در دایره فرهنگ و تمدن ایرانی قرار گرفتند، از نظر فکری و سیاسی با تحولات بزرگی روبرو شدند. اولین دولت ترک بعد از اسلام دولت قراخانیان می باشد و این دوره از نظر فرهنگ و ادبیات دارای اهمیت خاصی است. نخستین آثار ادبی ترکی-اسلامی در این دوره به وجود آمده است. سلاطین قراخانیان نیز مانند پادشاهان دیگر شاعران و ادیبان را که ترکی و فارسی و عربی می نوشتند حمایت می کردند. نخستین اثر مهم تركی در دوران اسلامی بنام قوتادغو بیلیگ که با وزن شاهنامه(فعولن فعولن فعولن فعول، بحر متقارب) سروده شده است در حكومت همین سلسله پدید آمد. نویسنده این اثر، یوسف خاص حاجب، یکی از وزیران این حکومت بود. کتاب های دیگری که در زمان این سلسله نوسته شده اند عبارت اند از دیوان اللغت الترک محمود کاشقری که اولین فرهنگ ترکی به شمار می رود و عتبة الحقایق ادیب احمد یوکنکی است.[4]

سلطان محمود غزنوی که خودش ترک نژاد بود شعر را بسیار دوست داشت و شعراء را تشویق و حمایت می کرد. در تذکره ها آمده است که در دربار وی بیش از جهارصد شاعر حضور داشت و صله های بسیار می گرفتند. شعرای معروف مانند فروخی سیستانی، منوچهری، عنصری در دربار حضور داشتند. همچنین سلاطین سلجوقیان نیز سنت غزنویان را ادامه دادند و شاعران را حمایت کردند.

در سرزمین آسیای صغیر نیز حکومت های محلی که دنباله سلجوقیان بودند شاعر و ادیبان را نوازش می کردند و علاقه زیادی به ادبیات داشتند. ابن بی بی درباره سلاطین سلجوقیان روم می گوید که  از علماء، شعراء و صوفیان را حمایت می کردند و خود أنها نیز فارسی شعر می سرودند. در این دوره که همزمان با حمله مغول است، علما و صوفیان مانند نجم الدین رازی و بها الدین ولد پدر مولانا رو به آسیای صغیر آوردند و تالفات بسیار به زبان فارسی در آن سرزمین به وجود آورده اند.[5]

در دوره امپراطوری عثمانی نیز شاعران ترک زبان به خاطر محیطی ادبی و آموزشی زبان فارسی را بخوبی می دانستند و شعر فارسی می سرودهند. در زمان عثمانیان شاعران ترک زبان 18 دیوان و 13 دیوانچه ی فارسی به وجود آورده اند.[6]

دربارة همبستگي ادبيات فارسي و تركي استاد علي نهاد تارلان در مجلة وحيد و در كتاب ادبيات ديواني ترك و نائلي[7] سخني بسيار گفته است و اين امر پوشيده نيست كه شاعران عثماني چگونه به ادبيات ايران مي نگرستند. آثار مانند مثنوي, ديوان حافظ, بوستان و گلستان سعدي مكررا از طرف شارحان عثماني شرح شده و چندين بار نيز ترجمه شده اند. از اين شروح مثل شرح مثنوي انقروي  و شرح سودي بر حافظ نيز به فارسي ترجمه و چاپ شده است

علاقة شاعران و اديبان عثماني به ادبيات فارسي فقط به اين شاعران محدود نمانده بلكه علاوه بر اين، اشعار شاعران سبك هندي مثل صائب تبريزي[8]، عرفي شيرازي، و شوكت بخارايي نيز ترجمه و شرح نموده اند.[9]  دربارة گسترش زبان و ادبيات فارسي در سرزمين عثماني دكتر محمد امين رياحي در كتاب زبان و ادبيات فارسي در قلمروي عثماني توضيحات زيادي داده‌است[10]

درباره تاثیرپزیری شعر ترکی عثمانی از شعر فارسی سلیمان نظیف (1870-1927) مقاله بحث انگیزی تحت عنوان “تاثیر ادبات ایرانی بر ادبیات ما”  بین سال های 1916-1919 در مجله “ادبیات عمومی مجموعسی” چاپ کرده است. در این مقاله دلایل تاثیرپزیری شعر عثمانی از شعر فارسی بررسی شده است. [11]

سبک هندی و شعر عثمانی

سبك هندي  هر چند در ايران مورد استقبال قرار نگرفته اما در نزد شاعران عثماني طرفدار بسيار  پيدا كرده است. نمونه هاي سبك هندي در ادبيات عثماني بعد از قرن 17م. ديده مي شود . اولين شعراي كه به سبك هندي شعر مي سرودند نفعی(1635 م.)، فهيم قديم (1647م.)،عصمتي (م. 1665م.)، نائلي(م 1666م.)، نشاطي (وفات 1674 م.) و در قرن 18م.مهمترين شاعر كه به سبك هندي شعر سروده است شيخ غالب(وفات1213هجري)مي باشد.

 

دربارهء دلایل استقبال شاعران عثمانی از سبک هندی هنوز کاملا مورد بررسی قرار نگرفته است. شعر ترکی عثمانی که در قرن 17  میلادی به تکامل خود رسیده بود و شعرای که از مضمون های تکراری به ستوه آمده بودند و دنبال تازه گویی و زیباشیناسی جدید می گشتند وقتی با سبک هندی روبرو شده اند انگار نفس تازه گرفتند.

 

درباره نگرش شاعران و روشنفکران عثمانی به سبک هندی، می خواهم یک نمونه جالبی خدمت شما عرض کنم. یک کتابی دستور زبان فارسی به عنوان “قواعد فارسيه بر طرز نوين”   در سال 1871 م. از طرف نعیم فراشری شاعر و نویسنده آلبانی تبار که شعر فارسی نیز گفته است در استانبول به چاپ رسیده است. در این کتاب در بخش پایانی یک محاوره بین یک ایرانی و یک شاعر عثمانی صورت می گیرد و در این محاوره شاعر عثمانی درباره ادبیات فارسی می پرشد و ایرانی پاسخ می دهد. در اینجا قسمتی که درباره سبک هندی است عرض می کنم:

 

س: عرفي و صائب و شوكت و بيدل را چه گونه مي دانند؟

ج: عرفي را آنقدر نمي پسندند صائب را هيج شوكت و بيدل را نمي دانند.

س: شوكت و بيدل را چرا نمي دانند اينها كه در استانبول خيلي شهرت دارند

ج: اينها ايراني نيستند شوكت فراهي بوده و فراه قصبه ايست ميانه هرات و قندهار و اصل بيدل از بخارا ست گرچه خودش در هندستان ساكن بوده است ديوانهايشان باستانبول از آنجاها آمده است

س:صائب كه خيلي خوب و مرغوب شاعر است چرا نمي پسندند؟

ج: ديوانش را درست نخوانده اند و بدهاي اشعارش را ديده اند و بيشتر اشعارش عبارت از ارسال و مثلست و اين هم پيش آنها پايه بلندي ندارد بعلت اين نمي پسندند و بطوري تقبيحش مي كنند كه اگر بكمترين شاعري از شعراي ايران بگويند كه تو مثل صائب شعر مي گويي بدش مي آيد و كج خلق مي شود .

س: اعتقاد شما چه گونه است؟

ج : اعتقاد بنده اين است كه صائب شاعريست صاحب زمين تازه و در غزل پردازي و سخن گستري مرتبه اش بلند است و كليات ديوانش از پنجاه هزار بيت بيشتر است ديواني كه بان بزرگي باشد البته توش خوب و بد پيدا مي شود اگر خوبهاش سوا مي كردند و بانتخاب كردنش مي پرداختند يك ديوان بسيار خوب و مرغوب ديوان حاصل مي شد[12].

 

اولین نمونه های سبک هندی در شعر عثمانی در ابیات نفعی(1635م.) که شعر فارسی نیز سروده است[13]، به چشم می خورد. نفعی بزرگترین قصیده سرای در شعر ترکی عثمانی به شمار می آید. در قصیده سرایی از عرفی شیرازی پیروی کرده است و ادعا می کند که از شارعران فارسی گو جلوتر رفته و تنها شاعری که می تواند رقیب وی باشد عرفی شیرازی است. در این بیت خود را بار شاعرانی ایرانی مقایسه می کند و می گوید من عرفی روم و انوری عصر و خاقانی عهد و مانند فیض هندی معجزه نفس هستم:

عرفی روم انوری عصر و خاقانی عهد

فیض معجزدم وحی اکتساب روزگار[14]

 

در شعر نفعی تاثیر سبک هندی بیشتر در ترکیب ها، مضمون های نو و در تخیل دیده می شود. وی در شعر خود واژه های فارسی را بسیار به کار برده که قبل از او در شعر ترکی عثمانی استفاده نمی شد.[15]  تعداد ابیات غزلیات نفعی نیز مانند  شاعران دیگر سبک هندی

بیشتر از 5 بیت نمی رسد.[16]

در این بیت نفعی ویژگی سبک هندی کاملا مشخص است.

 

Bade-i idrakümün tevhid ser-cuş-i humi

Saki-i endişemün tahkik dürd-i sağeri

 

Hamemün rah-i süluk-i fitne hatt-i sayesi

Şirümün habl-i metin-i feyz-i tar mısteri

 

شاعری دیگری که ویژگی های سبک هندی در شعر آن دیده می شود فهیم قدیم است. وی نیز مانند نفعی از عرفی شیرازی پیروی کرده است. فهیم نیز مانند شاعران سبک هندی بیشتر معنی را اهمیت داده تا لفظ. در شعر وی تخیلات که مهمترین ویژگی سبک هندی محسوب می شود به خوبی دیده می شود.[17]  فهیم شاعران مثل نائلي، نشاطی، وجدی، نابی و شیخ غالب تاثیز زیادی گذاشته است.[18]

 

عصمتی (1665م.) نیز پیشاهنگان سبک هندی در شعر عثمانی به شمار می آید. وی به خاطر اینکه نوه ی یکی از معروفترین عالم برگیوی محمد افندی بود از بچگی رو به علوم دینی آورده و بعد از اتمام تحصیل به عنوان مدرس تعیین شده است.  عصمتی به رغم اینکه شعر زیادی نگفته است ولی شعرای بعد از خود تاثیری بسزایی داشت. [19]

 

ندیم قدیم(1670م.) یکی از پیشگامان سبک هندی در شعر عثمانی محبسوب می شود. در شعر او شاخص های سبک هندی مانند نازک خیالی و چیرگی معنی بر لفظ آشکارانه دیده می شود.[20]   در دیوانچهء ندیم قدیم مانند دیگر شاعران سبک هندی ترکیبهای نو دیده می شود. “روی ازمنه”، غنچه امید”، “حرف فسون ناز”، “ابر کرم”، “کوه وقار”، “امید کهن”.[21]

 

شاعرانی که تا اینجا از آنها نام برده شده همه ویژگی های سبک هندی کاملا در شعر آنها دیده نمی شود. اما شاعری که الان در مورد وی صحبت خواهیم کرد ویژگی های این سبک واضحا در شعرش معلوم است. این شاعر  تخلصش نشاطی است و در شهر اردنه به دنیا آمده است. نشاطی از پیروان طریقت مولویه بود و مدتی کوتاهی در آخر عمرش در شهر ادرنه به عنوان پیر طریقت مولویه منصوب شده است. وی فارسی را خوب می دانست و در تذکره ها چنین آمده است که او مدرس زبان فارسی هم بوده است. برای تدریس زبان فارسی کتاب بنام “قواید دریه” به رشته تحریر دراوردده است. نسخه های متعدد از این کتاب در کتابخانه های ترکیه نگهداری می شود.[22]  وی در شعر کاملا تحت تاثیر عرفی قرار گرفته است.نشاطی در “ترکیب سازی” و “خیال بندی” و “نازک خیالی” و “تازه گویی” از عرفی شیرازی پیروی و ابیات مشکل عرفی را نیز شرح کرده است.[23]  این کتاب در سال 2000 در شهر ملاطیه به چاپ رسیده است. نشاطی در شعرش بار ها از عرفی یاد کرده و گاهی خود را از او برتر دانسته است”. در این بیت می گوید  عرفی معجزه پرداز زمان منم که فهیم به سعر من حسد می ورزد.

Urfi-i mucizeperdaz-ı zamanım ki eder

Şi’rime reşk ü hased nadire-sencan-ı Fehim

 

در بیت دیگری ادعا می کند که عرفی به خاطر بیم از ظهور نشاطی در عرصه شعر به هندستان گریجته است.

Benem ki bim-i zuhurumla Urfi-yi Şiraz

Diyar-i Hind’e gidip oldu ru be-rah-ı adem[24]

 

در اینجا می گوید آن شاعر عرفی طبیعت من هستم:

Benem ol alem-ara şair-i örfi-tabiat kim

Hayalüm olmada revnak-rüba-yi nazm-ı Hakani[25]

 

Bu hoş edayile şi’rüm ki reşk-i Örfidür

Şikest iderse nola kadr-i nazm-ı selmanı[26]

 

در بیت دیگری شعر خود را با شعر عرفی یکسان و همپایه می بیند:

Hudavenda zamanında benim ol şair-i yekta

Ki nazmım olmada eş’arı urfi ile hempaye[27]

 

 

شوکت و شعر ترکی عثمانی

 

درباره زندگی نامه شوکت بخارایی منابع زیادی در دست نداریم. در تذکره ها آمده است که وی اهل بخارا بوده و همانجا به دنیا آمده است. بعد از فوت پدرش که صراف بود چندی کار پدرش را دنبال کرد. بعد از درگیری با ازبکان ترک وطن نموده و هیچ وقت برنگشته است. شوکت مدتی در هرات و مشهد بسر برد و بعد از آن تا آخر عمر در اصفهان زیست.[28]

دربارة مقام شوکت در شعر عثمانی براون می گوید:” نفوذ و عظمتی است که در ادبیات ترکیه دارد گیب در تاریخ ادبیات ترک کرارا از مشارالیه اسم برده و وی را می ستاید و می گوید:” اختری بود که اکثر شعرای عثمانی را بیش از نیم قرن راهنمائی کرد، در حضور ذهن و کثرت اختراع مجاز و تشبیهات تازه شهرتی عالمگیر داشت.”[29]  پادشاهانی عثمانی نیز با ارادتی خاص به شوکت نگاه می کردند و سلطان مراد دستور می دهد تا دیوان شوکت را شرح کنند. دیوان شوکت چندین بار به زبان ترکی عثمانی ترجمه و شرح شده‌است که این نیز دلیل اهمیت شوکت در نزد عثمانیان می باشد. شرح‌هاي كه بر شعر شوكت نوشته شده‌است در كتابخانه‌هاي تركيه نگهداري مي شود. یکی ازاین شرح ها در سال 1873 م. به چاپ رسیده است[30]  و مشخصات اين شرح‌ها چنين است:

  • كتابخانة محمد مراد با شمارة 433
  • كتابخانة حالت افندي با شمارة 715
  • كتابخانة يحيي افندي با شمارة 2606
  • كتابخانة دانشگاه استانبول با شمارة Y. 9671
  • كتابخانة بايزيد با شمارة 20691
  • كتابخانة سرمد چيفتچي با شمارة 83 ابيات فقط ترجمه شده‌است.
  • كتابخانة سرمد چيفتچي با شمارة 738 شرح بعضي قصايد است.

یک دلیل دیگر که در سرزمین عثمانی برای شوکت احترام خاص قائل بودند این است که در استانبول و شهر‌های دیگر ترکیه تا آنجا که ما توانیستیم مشخص کنیم بیشتر از صد نسخه از دیوان شوکت موجود می باشد در حالی که در ایران بیشتر از ده نسخه به نظر نمی رسد.[31]

 

شيخ غالب  كه از شاعران  درجه اول عثماني محسوب مي‌شود در نيمة دوم قرن 18م. زيسته است. تخيل او مشعشع و دقيق است و داراي احساس بسيار باريكي است.مثنوي حسن و عشق از زيباترين  آثار عرفاني اوست در طريقت پيرو مولانا است، افسوس كه ديري نزيست[32]. در زبان فارسي اشعار بسبار سروده است. از شعراي سبك هندي پيروي مي‌كرد، مخصوصا عاشق اسلوب شوكت بخارائي است. از  نظر استاد تارلان سبك هندي در شعر عثماني نوعي رمانتيسم است و تركيبات و مضامين و عناصر تازه‌اي را كه تا آن زمان به كار نمي رفت در بر دارد[33]. شيخ غالب در بسيار از شعر خويش از شوكت ياد كرده است و  نظيره هاي بر اشعار شوكت  نوشته است .[34]  در تذکره ها به عنوان شوکت روم از شیخ غالب یاد کرده اند.[35] خودش نیز سبک خود را “شوکتانه” معرفی می کند[36]

شوكت به عجز خويش مرا افتكار كرد فكرم  چو تنگناي خيالات وا گشود

(شيخ غالب)

 

تنگ شکّر مصر باشد کاروان مور را مدّعا حاصل به هر جا گشت ما را منزل است

(شوكت)

تنگ شكر مصر باشد كاروان مور را اين جواب آن غزل غالب كه  شوكت گفته است

(شيخ غالب)

خاک من چون آب خواند سرنوشت شعله را طينت مشت گلي داند سرشت شعله را

(شوكت)

انتخاب آسان نباشد  خوب و زشت شعله را فكرتت را سوخت غالب  شوكت آتش زبان

(شيخ غالب)

شعله تقرير ما چون بي صدا شد صاف شد خامشي آواز ما را آتش بي دود کرد

(شوكت)

شعله تقرير ما چون  بي صدا شد صاف شد غالب از اشراق دل دارد به شوكت گفتگو

(شيخ غالب)

چون سيه گشت رگ تار نگه مژگان است نگه از ديدن آن چشم سيه مژگان است

(شوكت)

كه رديفش همه چون مد نگه مژگان است غالب اين آن غزل شوكت ناديده ادا ست

(شيخ غالب)

شیخ غالب در مثنوی تمثیلی خود که حسن و عشق نام دارد وقتی در قسمت ” در صفت قلعه ذات الصور” می رسد زیبایي ‌های قلعه را تشبیه می کند به نازک خیالی شوکت:

Hep ândaki hurde kâr sûret

Bârik idi çün hayâl-i şevket

یعنی نقش و نگار که در آن قلعه وجود داشت مانند خیالات شوکت نازک بوده است[37]. در بیت دیگری می گوید در روم شعر گفتن با طرز شوکتانه را من ایجاد کرده ام:

Muhal addeylemişlerken gazelde şâiran-ı rûm

Ben icâd eyledim ol şevketâne tarz-ı eşârı[38]

در این بیت نیز رنگین خیال شوکت را مورد نظر گرفته است:

Açılıp reng-i hayâl-i şevket

Nakş-ı bârikine vermiş sûret[39]

در بیت دیگری طرز شوکت را ادامهء راه می شمارد و می گوید:

Tarz-ı şevket kepenek pûş-i reh-i monlânın

Görünen bahyesidir hırka-i peşmineden[40]

ويژگي هاي كه شيخ غالب تحت تاثير شوكت قرار گرفته بود بيشتر  جنبه مضمون  دارد. مهمترين ويژگي هاي شوكت در نازك خيالي و معنا آفريني است كه دراين مورد شيخ غالب كاملا تحت تاثير شوكت است ، حتي واژه ها و تركيب هاي خاص كه شوكت بكار مي برد  در شعر شيخ غالب عينا ديده مي شود.

سرنوشت شعله،  بهشت شعله ، كف افسوس ، سرشت شعله ، طوفان شراب ، معني رنگين،  مضمون رنگين ،آتش حسن  ، شعله جواله[41] .

در دیوان شیخ غالب از این قبیل ترکیب ها و لغات فراوان دیده می شود.

یکی دیگر از شاعران عثمانی که از نظر مضمون آفرینی و خیال پردازی از شوکت تاثیر پزیرفته است آرپا امینی زاده مصطفی “سامی“(م 1146هـ)است. سامی نیز مانند شیخ غالب در خیال پردازی پیروی شوکت بوده است. نظیره برای این قصیده شوکت نوشته است:

شيشه را فوّاره آتش کند صهباي من

 

بس که جو شد شعله حل کرده از ميناي من

سامی در یک قصیده فارسی به شوکت چنین اشارتی دارد:

در ملک هنر خامه ام افراشت علم را

 

آن خسرو پر شوکت نظمم که با قبال

 

صیت سخنم رفته بخارا و عجم را[42]

 

تنها نه کلامم شرف ملکت روم است

قوجا راغب پاشا (1176 هـ )یکی دیگر از شاعرانی که از شوکت تاثیر پزیرفته است. قوجا راغب پاشا صدراغظم دربار عثمانی بوده‌است. در شعر این شاعر نیز ردپای از شعرای سبک هندی بویژه شوکت دیده می شود. قوجا راغب پاشا اشعار فارسی نیز سروده است. وی از مضمون های شوکت بسیار استفاده کرده و دو غزل او را تخمیس کرده است. غزل شوکت که با این مطلع شروع می شود:[43]

گل آيینه را خاکستر گلخن چمن باشد صفای جوهر جان های آگاه از بدن باشد

 

 

با این غزل تخمیس کرده است:

لطافت بخش آب زندگی خاک وطن باشد
صفای جوهر جان های آگاه بدن باشد
فروغ آتش صهبای جان از فیض تن باشد
مرا این نکته روشن از غبار طبع من باشد

                               گل آینه را خاكسترکلخن چمن باشد  

غزل دیگری شوکت که با این مطلع آغاز می شود:

ز موج اشک بلبل آب تيغ زبانم را الهی رنگ تاثیر کرامت کن فغانم را

نخمیس کرده است:

بفرما روشنی از شید شهرت دودمانم را

الهی رنگ تاثیر کرامت کن فغانم را

نخواهم سوزشی بی ‌ناله چون پروانه جانم را
چو گل ظاهر شود برهان قطعی تا بیانم را

 

ز موج اشك بلبل آب ده تیغ زبانم را

شوکت همچنین در دوره­ی معاصر نیز توجه شاعران ترکیه را به خود جلب کرده است، یکی از شاعرانی که آصف حالت چلبی(1958م) نام دارد ابیات از دو قصیدة شوکت را به ترکی ترجمه و در مجلة ینی آدم(yeni Adam) منتشر کرده است.[44]

 

مآخذ و منابع

-ادبیات تطبیقی پژوهشی در باب تظریه ادبیات و شعر روایی: محمد عبد السلام کفافی، ترجمه سید حسین سیدی، تهران، انتشارات آستان قدس دضوی به نشر، 1382.

– تذکرة المعاصرین: محمد علی بن ابی طالب حزین لاهیجی, به اهتمام معصومه سالک, تهران, نشر سایه, 1375.

– تذکره نصرآبادی: محمد طاهر نصر آبادی, به اهتمام محسن ناجی نصر آبادی, تهران, انتشارات اساطیر, 1378.

– دنباله جستجو در تصوف ایران: عبد الحسین زرین کوب, تهران, امیر کبیر, .1362

– دیوان شوکت بخاری: نسخه خطی, کتابخانه توپقاپی سرای, شماره 962.

-دیوان شوکت بخاری: به اهتمام سیروس شمیسا, تهران, فردوس,1382.

– ریاض الشعراء:وا لهء داغستانی, به اهتامام محسن ناجی نصر آبادی, تهران, اساطیر, 1384.

– ریاض العارفین: رضا قلی خان هدایت, به اهتمام مهر علی گرگانی, تهران,

-شفق، تورقای، تصحیح انتقادی دیوان شوکت بخارایی، پایان نامه دکتری دانشگاه تهران، 1386.

– صیادان معنی: محمد قهرمان, تهران, امیرکبیر, 1378.

– طرز تازه: سبک شناسی غزل سبک هندی: حسین حسن پور آلاشتی, تهران,انتشارات سخن,1384.

– فهرست نسخه های خطی فارسی: احمد منزوی, تهران, موسسهء فرهنگی منطقه ئی, 1950م.

– قاموس الاعلام: شمس الدین سامی, استانبول, 1894م.

قواید فارسیه بطرز نوین، محمد نعیم فراشری، استانبول، مهندسیان مطبعه سی، 1288

– گلزار ادبی ایران: ادوارد براون, اصفهان, مطبعه سعادت, 1310.

– نمونه­های ادبیت تاجیک: صدرالدین عینی، مسکو، چاپخانه نشریات مرکزی خلق اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیسیتی، 1926.

– عناصر فرهنگ و ادب ایرانی در شعر عثمانی: شادی آیدین, تهران, امیر کبیر, 1385.

-Alparslan, Ali, 1988: Şeyh Galib, Kültür ve Turizm Bakanlığı yayınları, Ankara.

-Akkuş, Metin, ‘Nef’i’, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi, C.32, s.523-525, İstanbul.

-Ateş, Ahmet, 1968: İstanbul kütüphanelerindeki Farsça manzum eserler kataloğu, Milli Eğitim Bakanlığı, İstanbul.

– Aydın, Şadi, 2004:‘Türk Edebiyatında Farsça Divan ve Divançeler’, (Nüsha, 15), s. 31-40, Ankara.

-Aytaç, Gürsel, 1997: Karşılaştırmalı edebiyat , Gündoğan Yayınları, Ankara.

Çelebi, Asaf Halet, 1941: ‘Şevket Buhari’den Şiirler’,(Yeni Adam Haftalık Fikir Gazetesi, Sebat Matbaası, c. X,) Say. 316, 340, İstanbul.

– Dilberipur, Asgar, 2002: ‘Fuzuli’nin ‘Sakiname’sinde Hafız’ın rolü’,çev. Hasan Almaz (Nüsha Dergisi,  6), s.35- 44, Ankara, 2002.

-Gölpınarlı, Abdulbaki, 2001: Şeyh Galib divanından seçmeler, Milli Eğitim Bakanlığı yayınları, Ankara.

-Horata, Osman, 1987: Nedim-i Kadim ve Divançesi, Kültür ve Turizm Bakanlığı Yayınları, Ankara.

-İpekten, Haluk, 1986: Na’ili, Kültür ve Turizm Bakanlığı Yayınları, Ankara.

-İpekten, Haluk, ‘İsmeti’, C. 23, s.140, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi, İstanbul.

– Kartal, Ahmet, 2002: Anadolu’da Farsça şiir söyleyen Türk şairler, (Turkler c.7), s. 682- 695.

-Karahan, Abdülkadir, 1972: Nef’i Divanından Seçmeler, M.E.B Devlet Kitapları, İstanbul.

– Kaya, Bayram Ali,1988: Neşati, Şule Yayınları, İstanbul.

-Kutlar, Fatma Sabiha, 2004: Arpa emini zade Mustafa Sami divanı, Ankara.

-Milani, Ali, 1961: Şevket Buhari: hayatı ve divanından seçmeler, Küçükaydın matbaası, İstanbul.

– Nefi, Farsça Divan, 2000: haz. Mehmet Atalay, Erzurum.

-Ocak, Tulga, 1985: Ölümün 350. Yılında Nef’i, (Hacettepe Üniversitesi Edebiyat Fakültesi Dergisi, c.3, sayı 2) s.1-20, Ankara.

-Pekolcay, Necla, 1994: İslami Türk Edebiyatı, Kitabevi, İstanbul.

-Şeyh Galib, 2003: Hüsn ü aşk, haz. Muhammed Nur Doğan, Ötüken neşriyat, İstanbul.

– Şeyh Galib, 1994: Şeyh Galip Divanı, haz. Muhsin Kalkışım, Akçağ yayınları, Ankara.

-Üzgör, Tahir, ‘Fehim-i Kadim’, Türkiye Diyanet Vakfı İslam Ansiklopedisi, C.12, s.195-196, İstanbul.

-Yıldız, Alim, 2004: Süleyman Nazif’ göre İran Edebiyatının Edebiyatımıza Tesiri, (Cumhuriyet Üniversitesi İlahiyat Fakültesi Dergisi, c.8/1), s.159-201.

[1] ادبیات تطبیقی، ص. 18

[2] Karşılaştırmalı Edebiyat, s. 7

[3] Fuzuli’nin ‘Sakiname’sinde Hafız’ın rolü, (Nüsha dergisi,  6), s.44

[4] İslami Türk Edebiyatı, s. 62

[5] َAnadolu’da Farsça şiir söyleyen Türk şairler, (Turkler c.7), s. 682- 695

[6] Türk Edebiyatında Farsça Divan ve Divançeler, (Nüsha, 15), s. 32

[7] تارلان، علي نهاد ، ادبيات ديواني ترك و نائلي،  ترجمه حميد نطقي، تهران 1349.

[8] قصاید و غزلیات  صائب چندین بار از طرف شارحان عثمانی شرح گردیده و نسخ آن شروح در کتابجانه سلیمانیه نگهداری می شود.

[9] يكي از شاعران برجسته‌اي  عثماني برخي ابيات مشكل عرفي را شرح كرده است. اين كتاب در سال 2000 به چاپ رسيده است.

Şerh-i müşkilat-ı ba’z-ı ebyat-ı urfi, Neşati, haz. Süleyman çardak ve kazım yoldaş, Malatya 2000.

[10] رياحي, محمد امين, زبان و ادبيات فارسي در قالمروي عثماني, تهران: 1369

[11] Süleyman Nazif’e göre İran edebiyatının edebiyatımıza etkisi, Alim Yıldız,….

[12] قواید فارسیه بطرز نوین، محمد نعیم فراشری، مهندسیان مطبعه سی، 1288

[13] Nefi, Farsça Divan, haz. Mehmet Atalay, Erzurum 2000.

, [14] Nefi divanından seçmeler, 96

[15] Ölümünün 350. yılında Nefi, (c.2, sayı 2)s. 10

[16] Nefi divanından seçmeler….

[17] Fehim-i Kadim, İslam Ansiklopedisi,

[18] a.g.m

[19] İsmeti, İslam Ansiklopedisi,

[20] Nedim-i Kadim Devançesi, s. 29

[21] a.g.e. s.29

[22] Neşati, Bayram Ali Kaya, s.50

[23] Şerh-i müşkilat-ı ba’z-ı ebyat-ı urfi, Neşati, haz. Süleyman çardak ve kazım yoldaş, Malatya 2000-

[24] Neşati Divanı, haz. Mahmut Kaplan, s.70

[25] a.g.e  s. 45

[26] a.g.e  s.40

[27] a.g.e  s.36

[28] درباره زندگی نامه شوکت بخارایی نک: تذکرة المعاصرین، تذکره نصرآبادی، ریاض الشعراء، ریاض العارفین، قاموس الاعلام، تصحیح انتقادی دیوان شوکت بخارایی

[29] گلزار ادبی ایران ,ص59-60

[30] شرح قصاید مولانا شوکت، محمد مراد، استانبول،1873.

[31] فهرست نسخه های خطی فارسی  ,ص2385

[32] وحید , شماره 7, سال هفتم    ,ص 851

[33] ادبيات ديواني ترك و نائلي، ص 14

[34] همان، ص 15

[35] Şeyh galib  s, 5

[36]  Şeyh galib divan’ından seçmeler s,ııı

[37] Hüsn ü aşk s.348

[38] Şeyh galib, s14

[39] Şeyh galip divanı, s 227

[40] عناصر قرهنگ و ادب ایرانی در شعر فارسی, ص 120

[41]     صفحات مختلف   Şeyh galib divanı

[42] Arpa emini zade mustafa sami divan  s, 619

[43]  Soysal, Faysal;Koca ragip pasa divanindaki farsca manzumeler, van yüzüncü yıl üniversitesi yüksek lisans tezi,     2005.

[44]  Yeni Adam Haftalık Fikir Gazetesi, Sebat Matbaası, c. X, Say. 316, 340 İstanbul, 1941, s.6

  • برچسب ها:
ارسال نظر

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.